دنيا که شروع شد زنجير نداشت، خدا دنياي بي زنجير آفريد. آدم بود که زنجير را ساخت،~~~~~~~~~~¤¤¤¤¤¤¤~~~ شيطان کمکش کرد. دل، زنجير شد، زن، زنجير شد. دنيا پر از زنجير شد و آدم ها همه ديوانه زنجيري! خدا دنيا را بي زنجير مي خواست. نام دنياي بي زنجير اما بهشت است. امتحان آدم همين جا بود. دستهاي شيطان از زنجير پر بود.~~~~~~~~~~¤¤¤¤¤¤¤~~~ خدا گفت: زنجيرهايتان را پاره کنيد. شايد نام زنجير شما عشق باشد. يک نفر زنجيرهايش را پاره کرد. نامش را مجنون گذاشتند. مجنون اما نه ديوانه بود و نه زنجيري. اين نام را شيطان بر او گذاشت.~~~~~~~~~~¤¤¤¤¤¤¤~~~ شيطان آدم را در زنجير مي خواست. ليلي، مجنون را بي زنجير مي خواست. ليلي مي دانست خدا چه مي خواهد. ليلي کمک کرد تا مجنون زنجيرش را پاره کند. ~~~~~~~~~~¤¤¤¤¤¤¤~~~ليلي زنجير نبود. ليلي نمي خواستزنجير باشد. ليلي ماند. زيرا ليلي نام ديگر آزادياست. ~~~~~~~~~~¤¤¤¤¤¤¤~~~[
با سلام خدمت تمام کاربران ،،،
کاربران عضو میتوانند درانجمن مطالبی ارسال کنند.
چون من نمیرسم مطلب ارسال کنم به تمام کسانی که کمک کنند به قید قرعه جوایزی کنارگزاشته ایم
باتشکر
با سلام خدمت تمام کاربران ،،،
کاربران عضو میتوانند درانجمن مطالبی ارسال کنند.
چون من نمیرسم مطلب ارسال کنم به تمام کسانی که کمک کنند به قید قرعه جوایزی کنارگزاشته ایم
باتشکر